گل يخ
شنبه 25 بهمن 1388برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : yamur
يه پنجره با يه قفس يه حنجره بي هم نفس سهم من از بودن تو يه خاطره ست همينو بس تو اين مثلث غريب ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر ميرسم از اونور شب اومدم يه شب که مثل مرثيه خيمه زده رو باورم ميخوام تو اين سکوت تلخ نگاتو از ياد ببرم بذار که کوله بارمو رو شونه ي شب بذارم بايد که از اينجا برم فرصت موندن ندارم داغ ترانه تو نگام شوق رسيدن تو تنم تو حجم سرد اين قفس منتظر پر زدنم من از تبار غربتم از آرزوهاي محال قصه ي ما تموم شده با يه علامت سوال ؟؟؟ نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |